ائیلم: فعل
د
دادیخماق: مزه اش عوض شدن، بدمزه شدن ( بر اثر کهنگی)
دادینا باخماق: مزۀ چیزی را چشیدن
داداندیرماق: عادت دادن، چشته خور کردن
دادانماق: عادت کردن
دارا چکمک: به دار آویختن
داردا قالماق: در سختی گیر کردن
داراماق: شانه کردن
دارانماق: شانه شدن
دارتماق: آرد کردن، سائیدن
دارتیلماق: آسیاب شدن، با ضربه کشیده شدن
داریخماق: دلتنگ شدن
داریشماق: جمع شدن، متراکم شدن
داش داشیماق: سنگ حمل کردن، کار سخت انجام دادن
داش کسمک: سنگ بری کردن
داشینماق: اسباب کشی کردن
داشیماق: حمل کردن، بردن
داشیرتماق: لبریز کردن
دالغین اولماق: در فکر فرو رفتن
در نوشتن مطالب این وبلاک از کتب درسی وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران و کتاب دستور زبان فارسی نوشته دکتر حسن احمدی گیوی و دکتر حسن انوری و بهزاد بهزادی و ... بهره می گیرم . معلم بازنشسته آموزش و پرورش هستم.
۱۴۰۲ آبان ۱۰, چهارشنبه
ائیلم ( فعل ) د
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر