۱۳۹۹ آذر ۲۸, جمعه

تفاوت کلمۀ پشتکار با همّت از لحاظ تجزیه

تفاوت کلمۀ پشتکار با همّت از لحاظ تجزیه
کلمۀ پشتکار مرکّب است . چون از دو جزء  پشت و کار ساخته شده است.
کلمۀ همّت ساده است.
*
کلمۀ مشکلات از لحاظ تجزیه جمع است. زیرا به بیش از یک مشکل دلالت می کند.
کلمۀ همّت فرد است.

تفاوت ضمیر اشاره با صفت اشاره

کلمه های ( این، آن، همین، همان، چنین، چنان، همچنین، همچنان ) هرگاه به جای اسمی که به آن اشاره می کنند، بنشینند، ضمیر اشاره نام دارند.
تفاوت ضمیر اشاره و صفت اشاره:
ضمیر اشاره: این، برادرِ من است.
صفت اشاره: این مرد، برادرِ من است.
*
این دغل دوستان که می بینی
مگسانند گردِ شیرینی ( سعدی )
( این، صفت اشاره است.)
*
همان که درمان باشد، به جای درد شود
و بازدرد، همان کز نخست درمان بود( رودکی)
( همان ضمیر اشاره است.)

تجزیه و ترکیب

درازی شب از مژگان من پرس
که یکدم خواب در چشمم نگشته است
*
درازی شب( مفعول بی واسطه )
مژگان ( متمّم )
پرس ( فعل و فاعل )
خواب ( فاعل )
چشم ( مفعول با واسطه )
نگشته است ( فعل )

صفت نسبی

 صفت نسبی، صفتی است که کسی یا چیزی رابه محلّی یا چیزی یا کسی نسبت دهد.
مانند: پشمی - شیرازی - سالانه
*
اگر به آخر اسمی یکی از علامات ( ی - ینه - ین - هه - گان - گانه - آنی - آنه -  چی ) اضافه کنند، صفت نسبی به دست می آید.
مانند:
سنگی - زرّینه - زرّین - سده - هزاره - دهگانه - جسمانی - صبحانه - گاری چی - خانگی - هفتگی

۱۳۹۹ آذر ۲۷, پنجشنبه

حالت تشابهی و استثنائی

حالت تشابهی و استثنائی
هرگاه کلماتی نظیر: چون، مانند، مثل بین دو اسم قرار گیرند، اسم دوّم از لحاظ ترکیب حالتی مشابه اسمِ اوّل خواهد داشت.
مانند: علی هم مانند حسن، کشتی گیر است.علی در این جمله مسندالیه است و حسن دارای حالت تشابهی است.
علی مانند حسن کشتی گیر است. در این جماه علی فاعل و حسن دارای حالت تشابهی است.
اگر اسمِ دوّم از لحاظ داشتن صفت یا انجام عمل، از کلمه قبل از خود مستثنی شود، دارای حالت استثنایی است و این عمل معمولا، با کلماتی مانند: جز، غیراز، مگر و الّا صورت می پذیرد.
1 - همه آمدند جز مادربزرگ. ( در این جمله « همه» فاعل است. مادربزرگ در حالت استثنائی قرار دارد یا مستثنی است.)
2 - همۀ دانش آموزان آمدند مگر لیلا. ( در این جمله « دانش آموزان» مسندالیه است و لیلا مستثنی)
تمامی کلماتیکه دارای حالت تشابهی و استثنائی هستند، در ترکیب نیز متمّم هستند. زیراکلمات: مثل، مانند، چو، همچو، همچون، الّا، مگر و غیر از، که قبل از آنها می آیند، حرف اضافه هستند.
*



 

مصدر

 

مصدر

1 – تعریف مصدر

2 – مصدر اصلی ومصدر جعلی

3 – اسم مصدر یا حاصل مصدر

4 – اسم مصدر یا حاصل مصدر با پسوند « گی »

5 – مصدر مرکب
6 – پایان مصدرها
7 - بن ماضی یا مصدر مرخّم
8 – مصدرهای عربی
9 – مصدر عام – مصدر خاص
10 – مصدر با قاعده – مصدر بی قاعده

*

1 - مصدر : مصدر کلمه ای است که مفهوم اصلی فعل را، بی آنکه زمان و شخص آن مشخص باشد ، می رساند .

شکل صرف نشده فعل را مصدر می گوئیم .

مصدر از بن ماضی فعل و پسوند ن ساخته می شود .

مصدر یکی از اقسام اسم ( اسم معنی و مشتق ) است .

مانند خوردن که از خورد بن ماضی به اضافه پسوند ن ساخته شده است .

مصدر چون زمان و شخص ندارد فعل به شمار نمی آید. بلکه یکی از اقسام اسم است.
علامت مصدریا پسوند مصدری، « ن» و « تن » در آخر فعل است. اگر این دو را از فعل حذف کنیم ، فعل سوم شخص مفرد ماضی به دست می آید.
مانند: ( خوردن، خورد – گفتن، گفت – دادن، داد)
کلمات( تهمتن، پیلتن، گردن، آبستن، کودن، بدن) مصدر نیستند. چون با حذف «ن» و «تن» فعل سوم شخص مفرد ماضی به دست نمی آید.
*

2 – مصدر اصلی و مصدر جعلی:
مصدر اصلی - کلماتی مانند( نوشتن، خواندن، آمدن) مصدر اصلی هستند. زیرا هیچ کدام ریشۀ اسمی ندارند.یعنی از اسم و پسوند مصدری ساخته نشده اند. یعنی اگر« ن» و «تن» را از آخر آنها حرف کنیم، آنچه باقی می ماند اسم نیست.

مصدر جعلی یا مصدر ساختگی در اصل مصدر نیست. بلکه با اضافه کردن «یدن» به آخر اسامی فارسی و عربی و ترکی و... به دست آمده است.
در این صورت آن اسم ( یا مصدر زبان عربی ) به عنوان ین مضارع به کار می رود و بن ماضی به آن با افزودن -  ید و مصدر با افزودن -  ن به بن ماضی به دست می آید . مانند چربیدن ( چرب + - ید + -  ن ) ، بلعیدن ( بلع + - ید + - ن )
مثال: ( طلب – طلبیدن) – ( جنگ – جنگیدن)

*

3 - اسم مصدر ( حاصل مصدر ) :
کلمه ای است که با این که علامت مصدر در آن نیست، اما معنی مصدر می دهد.مثلا کلمۀ آفرینش که به « دن» یا « تن» ختم نشده است، معنی آفریدن می دهد.        

دانش: دانستن                

ستایش: ستودن         

دیدار: دیدن

به این گونه واژه ها اسم مصدر یا حاصل مصدر می گوئیم .

معروفترین اقسام و نشانه های اسم مصدر ( حاصل مصدر ) :

1 - ش  در آخر بن مضارع

کاهش ، خواهش، کوشش، آموزش، نکوهش، بینش، خورش

2 -  شت در آخر بن مضارع

برشت، کنشت، خورشت 

3 -  ار در آخر بن ماضی

رفتار، نوشتار، گفتار، کردار، دیدار

4 -  ه  بیان حرکت در آخر بن مضارع

خنده ، گریه ، مویه، اندیشه، ناله

5 - ی در آخر صفت و گاهی اسم و بعضی وقتها در کلمات دیگر

دوری،  نزدیکی ، بزرگی ، روشنی، استادی، پدری  

وقتی کلمه به ه غیر ملفوظ ختم شود به جای ی به آخر آن ، گی اضافه می شود .

( تشنه که می شود تشنگی) ( راننده که می شود رانندگی )

6 – ان در آخر بن مضارع برخی از فعلهای مرکب و بعضی وفتها در آخر فعل ساده و اسم

گذران، راه بندان، شیرینی خوران، آشتی کنان

راه + بند +ان = راه بندان

گذر+ ان = گذران

7 -  یت ( با تشدید روی ی ) در آخر بعضی از اسمها و صفتهای عربی

عربیّت،  انسانیّت ، قابلیّت، آدمیّت،  ضدیّت

و همچنین در کلمات غیر عربی که در فارسی مصطلح هستند مانند:

برتریّت ، خوبیّت ، خواهانیّت ، منیّت

8 – بن ماضی فعل به تنهائی یا همراه کلمه بیا جز دیگر:

رفت و آمد، عقب گرد، نشست و برخاست، ساخت

9 – بن مضارع یک فعل با دو فعل جداگانه :

پندار، ورانداز، جنب و جوش، کشاکش

10 – بن ماضی یک فعل با بن مضارع همان فعل یا فعلی دیگر :

جست و جو: جستجو -  گفتگو : گفت و گو -  دوخت و دوز -  رفت و روب

11 – بن ماضی یا مضارع فعل به اضافه پسوند ان :

ساختمان، زایمان ( بخش فعل بن ماضی – بن مضارع )

12 – از تکرار ساخت امر یک فعل یا ترکیب ساخت امر دو فعل جداگانه :

بزن بزن – بزن بکوب – بگیر ببند – بخور بخور – بکش بکش – بده بستان

*

4 - اسم مصدر یا حاصل مصدر

در زبان فارسی علاوه بر مصدر اسم هایی وجود دارند که اگر چه نشانه های مصدری ندارند ، اما حاصل معنی و مفهوم مصدر را می رسانند.

مانند:

دانش: دانستن

ستایش: ستودن

دیدار: دیدن

*

حاصل مصدر با پسوند « گی »

تشنگی ( تشنه + گی ): حاصل مصدر از تشنه بودن

گرسنگی ( گرسنه + گی ): حاصل مصدر از گرسنه بودن

شایستگی: حاصل مصدر از شایسته بودن

زندگی: زندگانی ، حیات

رانندگی: عمل راننده ، حالت و چگونگی راننده

بچگی: حالت و چگونگی بچه

همیشگی: مداومت و پیوستگی

*

5 - مصدر مرکب مصدری است که از دو کلمه تشکیل شده باشد. در مصدر مرکب کلمه اول اسم یا صفت و کلمه دوم فعل است.
مانند
:
سوگند خوردن:
 قسم خوردن
خوار داشتن
: تحقیر کردن ، به چیزی نشمردن
رنج دیدن
: دچار اذیت و محنت شدن
رنج بردن
: زحمت و اذیت را تحمل کردن
پهلو زدن
: با چیزی یا کسی برابری کردن
وطن ساختن
: خانه کردن
خشم گرفتن
: عصبانی شدن
همچنین از اسم و ضمیر شخصی و فعل ساخته می شود
.
مانند
:
خوشش آمد - لجش گرفت - شرمش آمد - گرمش شد - خشکش زد
*
پیشوند + مصدر = مصدر مرکّب ( پس دادن –  فرو بردن – باز آمدن – برخاستن – پیش آمدن)
صفت + مصدر = مصدر مرکّب (خوشحال شدن – خوش بودن – بزرگ شدن)
*
6 - پایان مصدرها
پس از بررسیِ مفهومیِ مصدر، باید از دیدِ ساختاری و ظاهری نیز نگاهی به آن بیندازیم. در ظاهرِ مصدر چه ویژگی ای هست که می توان با آن، مصدر را شناسایی کرد؟ اگر به پایان مصدرها توجّه کنیم، می بینیم که همه به دو آوای « َ » و « ن »  پایان می یابند( شنیدَن، نشستَن )

اما اگر سه آوای پایانی را در نظر بگیریم، مصدرهای فارسی در دو دسته جای می گیرند.

1 - دسته ای که پایانشان « دَن » است.
مانند: شنی
دَن، خندیدَن، دویدَن، آوردَن ، خوابیدن، دادن، بریدن، کردن، آوردن، شدن  
2 -
 دسته ای که به « تَن »  پایان می گیرند.
مانند: نشس
تَن، گفتَن، خواستَن، نوشتَن، رفتن، گرفتن
پس
همۀ مصدرهای فارسی به « دَن » یا « تَن » ختم می شوند.
*
واژه باید هم مفهوم مصدری داشته باشد، هم از دیدِ ساختاری به «دَن » یا « تَن »  پایان پذیرد تا مصدر به شمار آید. بنابراین واژه هایی مانند « خوبی « ،«  کوشش» و « مشاهده » گرچه معنای مصدری دارند )خوب بودن، کوشیدن، دیدن(؛ اما چون ساختار مصدری ندارند،  مصدر به حساب نمی آیند. «
« گردن
» و« معدن »  و « خُتَن » ( نام سرزمینی در چین(  نیز هرچند از ظاهر مصدر برخوردارند؛ ولی مفهوم مصدری ندارند و مصدر نیستند.
*
7 - بن ماضی یا مصدر مرخّم

مصدر مرخّم با حذف « ن » از آخر مصدر به دست می آید. مانند: کوشیدن( کوشید) ، نوشتن( نوشت)
مصدر مرخّم زمان ندارد و از لحاظ معنی مصدر است.
گفتِ عالم به گوش جان بشنو( در این مصراع گفت به معنی گفتن به کار رفته است. )
*

8 – مصدرهای زبان عربی 
مصدرهای زبان عربی ، در زبان فارسی اسم مصدر یا حاصل مصدر به حساب می آیند. زیرا در معنای مصدر به کار می روند.
مانند:
صحبت با او فایده ندارد.( یعنی صحبت کردن با او فایده ندارد.)
( صحبت، اخذ، تحصیل، جلوس) در فارسی اسم معنی محسوب می شوند و دارای معنی مصدری هستند.
گاهی می خواهیم که مصدرهای زبان عربی، از لحاظ ظاهرهم مصدر باشند. برای همین، بعد از آنها مصدر به عنوان کمک می آوریم.
مانند ( اخذ کردن -  صحبت کردن -  زراعت کردن – ضبط کردن – تسویه حساب کردن – تفریح کردن – معامله کردن)
*
9 – مصدر عام – مصدر خاص
مصدرهای عام همان مصدرهای ربطی هستند. ( استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن)
بقّیۀ مصدرها، خاص و یا تام هستند.
*
10 – مصدر با قاعده – مصدر بی قاعده
مصدر با قاعده
مصدری است که اگر « ن» یا « تن » یا « یدن» را از آخر آن حذف کنیم، باقی ماندۀ آن فعلِ امرِ بدون « ب » باشد.
مانند( آوردن – آور) ، ( بافتن – باف) ، ( پرسیدن – پرس)
مصدر بی قاعده مصدری است که اگرعلامات فوق را حذف کنیم، آنچه که از آن می ماند، فعلِ امرِ بدونِ « ب » باشد. و از لحاظ حروف یا تلفّط با آن فرق داشته باشد.
مانند :
گفتن – گف – گو
بردن – بر - بر
آزمودن – آزمو- آزمای
رفتن – رف – رو
پرداختن – پرداخ – پرداز
*

مصدر با قاعده( سوزاندن)
مصدر بی قاعده ( رفتن )
مصدر عام ( بودن – شدن )
مصدر خاص( رفتن – گفتن )
مصدر ناقص ( استن – بایستن )
مصدر مرخّم ( گفت – دید )
مصدر کامل ( پریدن – گفتن )
مصدر اصلی ( خواندن – نشستن )
مصدر جعلی ( جنگیدن – طلبیدن )
مصدر ساده ( دویدن – ساختن )
مصدر مرکب ( پاک کردن)
*




جملۀ پرسشی تاکیدی

  جمله پرسشی تاکیدی جمله پرسشی تاکیدی یک نوع جمله سوالی است که در حقیقت پرسشی در آن مطرح نیست. بلکه شکل پرسش ، نکته ای را که در جمله است ت...