۱۳۹۹ آذر ۲۷, پنجشنبه

نقش اسم در جمله

 

نقش اسم در جمله

1 – نقش نهادی

2 – نقش مسندی

3 – نقش مفعولی

4 – نقش متممی

5 – نقش ندائی یا منادائی

6 – نقش تمیزی

7 – نقش قیدی

8 – نقش وصفی یا صفتی

9 – نقش مضاف الیهی  

10 – تعریف مضاف و مضاف الیه

11 – نقش بدلی

*

1 - نقش نهادی اسم

اسم وقتی نهاد یا مسند علیه است که امری یا چیزی را به آن نسبت دهند . ( یعنی درباره آن خبر دهند . )

اسم هم به تنهائی و هم به همراهی وابسته هائی می تواند نهاد جمله باشد .

مانند : گل لاله زیباست .

در این جمله گل نقش نهادی دارد .

اسم در نقش نهادی می تواند یکی از شش صورت زیر را داشته باشد :

 الف ) همراه فعل بیاید و فاعل جمله باشد یعنی انجام دادن کاری را به طور مثبت یا منفی به او نسبت دهیم .

مانند : علی آمد . کاوه در خواب است .

ب ) کاری را بپذیرد که در این صورت همراه فعل مجهول است و در اصل ، مفعول بود .

مانند : ماه دیده شد .

پ ) دارنده صفت و حالتی باشد یعنی صفت و حالتی را به او نسبت دهیم .

مانند : پروین باهوش است .

ت ) صفت و حالتی را بپذیرد .

مانند :

محمود بیمار شد .

ث ) وجود یا هستی را به او نسبت دهیم و یا از او سلب کنیم . وقتی که نهاد همراه فعل ربطی « بودن » و « استن » باشد و آن دو فعل نیز در مفهوم تام یعنی وجود داشتن و موجود بودن به کار رفته باشد .

مانند : کتاب روی میز نبود .

ج ) مالکیت را به اسم نسبت دهیم . در این حالت ، نهاد همراه فعل داشتن است .

مانند : نیلوفر کتاب دارد .

*

2 - نقش مسندی اسم : اسم گاهی در جمله نقش مسندی دارد.

مانند : خراسان استان است.

علی برادر من است.

*

3 - نقش مفعولی اسم : مفعول اسمی است که همراه فعل متعدی می آید و کار بر آن واقع می شود و معنی جمله را تمام می کند.

مانند : سعید را دیدم.

در زبان فارسی امروز مفعول به چهار صورت زیر می اید:

1 – همراه « را » می اید و آن در صورتی است که مفعول معرفه باشد.

مانند : باغ را دیدم . ( در اینجا منظور باغ معینی است.)

2 – همراه « ی » می آید و آن وقتی است که مفعول نکره باشد.

مانند : باغی خریدم. ( در اینجا منظور باغی است که شنونده آن را نمی شناسد. )

3 – بدون « را » و « ی » می آید . در این صورت مفعول بیشتر بیان جنس است.

مانند : حمید کتاب خریده است.( منظور آنچه که حمید خریده است کتاب است.)

4 – هم « ی » و هم « را » می آید.

مانند : اتوبوس مردی را زیر گرفت.

*

4 - نقش متممی اسم : متمم با متمم فعل ، اسمیاست که همراه یکی از حروف اضافه می آید و توضیحی درباره فعل به جمله می افزاید.

مانند : علی از خانه به مدرسه رفت.

نقشکلمات خانه و مدرسه در جمله بالا را نقش متممی می نامیم.

متمم بر خلاف مفعول تنها با فعل متعدی نمی آید ، بلکه با فعلهای لازم نیز می آید. در جمله بالا متمم ها با فعل لازم رفت همراه هستند.

متمم نیز مانند نهاد و مفعول گاهی ضمیر یا صفت است نه اسم.

مانند : علی از من کتابی گرفت.

*

5 - نقش منادائی ( ندائی ) اسم :

اسم اگر در جمله مورد ندا و خطاب قرار گیرد منادا نامیده می شود و نقش آن اسم را نقش منادائی می گویند

مانند : ای خدا ای رازدار بندگان شرمگینت .

*

6 - نقش تمیزی :

کاهی اسم در جمله و در ارتباط با فعل می آید که نه فاعل است ، نه مفعول و نه متمم ، بلکه نسبت مبهمی را در جمله روشن می کند و بدون آن جمله معنی کامل و روشن ندارد . اینگونه اسامی را در دستور زبان فارسی تمیز می گوئیم .

مانند :

همه بچه ها به مادرم خاله می گفتند .

*

7 - نقش قیدی :

اسم گاهی در جمله به مفهوم قید به کار می رود در این صورت می گوئیم اسم نقش قیدی دارد .

مانند :

من فردا به کلاس می روم .

*

8 - نقش وصفی یا صفتی :

همان گونه که صفت در بسیاری از جاها به جای اسم می نشیند و نقش آن را می پذیرد ، اسم نیز گاهی در جمله در مفهوم و نقش صفت به کار می رود .

مانند :

دلی سنگتر از دل تو نیست .

*

9 - نقش مضاف الیهی :

اسم گاهی با کسره به کلمه بعد از خود اضافه می شود ، کلمه دوم گاهی صفت است ، مانند : پدر مهربان آمد .

 در این جمله مخاطب نمی داند کدام پدرمورد نظر است . ( می پرسد ، پدر که ؟ )

گاهی اسم است .مانند : پدر نسرین آمد . ( در این جمله پدر با کسره به نسرین نسبت داده شده است .)

*

10 - تعریف مضاف و مضاف الیه : افزودن اسم را با کسره به اسم دیگر اضافه می گوئیم .کلمه اول را که حرف آخر آن کسره دارد مضاف و کلمه دورم را مضاف الیه می گوئیم . و نقش مضاف الیه را نقش مضاف الیهی یا نقش اضافی می گوئیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جملۀ پرسشی تاکیدی

  جمله پرسشی تاکیدی جمله پرسشی تاکیدی یک نوع جمله سوالی است که در حقیقت پرسشی در آن مطرح نیست. بلکه شکل پرسش ، نکته ای را که در جمله است ت...