نقش اسم در جمله
1 – نقش نهادی
2 – نقش مسندی
3 – نقش مفعولی
4 – نقش متممی
5 – نقش ندائی یا منادائی
6 – نقش تمیزی
7 – نقش قیدی
8 – نقش وصفی یا صفتی
9 – نقش مضاف الیهی
10 – تعریف مضاف و مضاف الیه
11 – نقش بدلی
*
1 - نقش نهادی اسم
اسم وقتی نهاد یا مسند علیه است که امری یا چیزی را به آن نسبت دهند . ( یعنی درباره آن خبر دهند . )
اسم هم به تنهائی و هم به همراهی وابسته هائی می تواند نهاد جمله باشد .
مانند : گل لاله زیباست .
در این جمله گل نقش نهادی دارد .
اسم در نقش نهادی می تواند یکی از شش صورت زیر را داشته باشد :
الف ) همراه فعل بیاید و فاعل جمله باشد یعنی انجام دادن کاری را به طور مثبت یا منفی به او نسبت دهیم .
مانند : علی آمد . کاوه در خواب است .
ب ) کاری را بپذیرد که در این صورت همراه فعل مجهول است و در اصل ، مفعول بود .
مانند : ماه دیده شد .
پ ) دارنده صفت و حالتی باشد یعنی صفت و حالتی را به او نسبت دهیم .
مانند : پروین باهوش است .
ت ) صفت و حالتی را بپذیرد .
مانند :
محمود بیمار شد .
ث ) وجود یا هستی را به او نسبت دهیم و یا از او سلب کنیم . وقتی که نهاد همراه فعل ربطی « بودن » و « استن » باشد و آن دو فعل نیز در مفهوم تام یعنی وجود داشتن و موجود بودن به کار رفته باشد .
مانند : کتاب روی میز نبود .
ج ) مالکیت را به اسم نسبت دهیم . در این حالت ، نهاد همراه فعل داشتن است .
مانند : نیلوفر کتاب دارد .
*
2 - نقش مسندی اسم : اسم گاهی در جمله نقش مسندی دارد.
مانند : خراسان استان است.
علی برادر من است.
*
3 - نقش مفعولی اسم : مفعول اسمی است که همراه فعل متعدی می آید و کار بر آن واقع می شود و معنی جمله را تمام می کند.
مانند : سعید را دیدم.
در زبان فارسی امروز مفعول به چهار صورت زیر می اید:
1 – همراه « را » می اید و آن در صورتی است که مفعول معرفه باشد.
مانند : باغ را دیدم . ( در اینجا منظور باغ معینی است.)
2 – همراه « ی » می آید و آن وقتی است که مفعول نکره باشد.
مانند : باغی خریدم. ( در اینجا منظور باغی است که شنونده آن را نمی شناسد. )
3 – بدون « را » و « ی » می آید . در این صورت مفعول بیشتر بیان جنس است.
مانند : حمید کتاب خریده است.( منظور آنچه که حمید خریده است کتاب است.)
4 – هم « ی » و هم « را » می آید.
مانند : اتوبوس مردی را زیر گرفت.
*
4 - نقش متممی اسم : متمم با متمم فعل ، اسمیاست که همراه یکی از حروف اضافه می آید و توضیحی درباره فعل به جمله می افزاید.
مانند : علی از خانه به مدرسه رفت.
نقشکلمات خانه و مدرسه در جمله بالا را نقش متممی می نامیم.
متمم بر خلاف مفعول تنها با فعل متعدی نمی آید ، بلکه با فعلهای لازم نیز می آید. در جمله بالا متمم ها با فعل لازم رفت همراه هستند.
متمم نیز مانند نهاد و مفعول گاهی ضمیر یا صفت است نه اسم.
مانند : علی از من کتابی گرفت.
*
5 - نقش منادائی ( ندائی ) اسم :
اسم اگر در جمله مورد ندا و خطاب قرار گیرد منادا نامیده می شود و نقش آن اسم را نقش منادائی می گویند
مانند : ای خدا ای رازدار بندگان شرمگینت .
*
6 - نقش تمیزی :
کاهی اسم در جمله و در ارتباط با فعل می آید که نه فاعل است ، نه مفعول و نه متمم ، بلکه نسبت مبهمی را در جمله روشن می کند و بدون آن جمله معنی کامل و روشن ندارد . اینگونه اسامی را در دستور زبان فارسی تمیز می گوئیم .
مانند :
همه بچه ها به مادرم خاله می گفتند .
*
7 - نقش قیدی :
اسم گاهی در جمله به مفهوم قید به کار می رود در این صورت می گوئیم اسم نقش قیدی دارد .
مانند :
من فردا به کلاس می روم .
*
8 - نقش وصفی یا صفتی :
همان گونه که صفت در بسیاری از جاها به جای اسم می نشیند و نقش آن را می پذیرد ، اسم نیز گاهی در جمله در مفهوم و نقش صفت به کار می رود .
مانند :
دلی سنگتر از دل تو نیست .
*
9 - نقش مضاف الیهی :
اسم گاهی با کسره به کلمه بعد از خود اضافه می شود ، کلمه دوم گاهی صفت است ، مانند : پدر مهربان آمد .
در این جمله مخاطب نمی داند کدام پدرمورد نظر است . ( می پرسد ، پدر که ؟ )
گاهی اسم است .مانند : پدر نسرین آمد . ( در این جمله پدر با کسره به نسرین نسبت داده شده است .)
*
10 - تعریف مضاف و مضاف الیه : افزودن اسم را با کسره به اسم دیگر اضافه می گوئیم .کلمه اول را که حرف آخر آن کسره دارد مضاف و کلمه دورم را مضاف الیه می گوئیم . و نقش مضاف الیه را نقش مضاف الیهی یا نقش اضافی می گوئیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر