نقش کلمه ها در جمله
انواع هفت گانه کلمه ها ( اسم ، فعل ، ضمیر ، صفت ، قید ، حرف ، شبه جمله ) را یاد گرفتیم . ار این انواع کلمه ها اسم ، و هر کلمه ای که بتواند به جای آن بنشیند ، یعنی صفت و ضمیر ، در جمله ها نقشهای گوناگونی بر عهده دارند . منظور ما از نقش ، عمل و وظیفه ای است که کلمه در داخل جمله و در ارتباط با فعل و کلمه های دیگر دارد .
در جمله سپیده می نویسد . « سپیده » اسم است . اما در این جمله ما سپیده کننده کار نیز هست که به آن فاعل می گوئیم . پس در این جمله ، اسم نقش فاعلی دارد نقش فاعلی جز نقشهای نهادی است .
اسم و ضمیر و صفت جمعا در جمله ده نقش می توانند داشته باشند . ( نقش نهادی ، نقش مفعولی ، نقش متممی ، نقش قیدی ، نقش وصفی ، نقش مضاف الیهی ، نقش بدلی ، نقش تمیزی ، نقش منادائی )
1 – نقش نهادی : وقتی امری به کلمه نسبت داده شود می گوئیم که کلمه نهاد واقع شده است .
مانند : سپده می نویسد . « سپیده باهوش است.» - «سپیده رفت.»
در این مثالها خود فعل یا کلمه ای دیگر به وسیله فعل به « سپیده » نسبت داده شده است. در هر سه جمله سپیده نقش نهادی دارد. به نهاد مسند الیه هم می گوئیم .
بعضی از نهادها کننده کار هستند که در این هنگام نقش نهادی ( فاعلی ) دارند.
2 – نقش مفعولی: وقتی نتیجه عمل فعلی که از فاعل سر می زند بر کلمه واقع شود، می گوئیم که این کلمه نقش مفعولی دارد.
مانند: سپیده نامه می نویسد. در این مثال عمل« نوشتن» از« سپیده» سر می زند. نامه در این جمله نقش مفعولی دارد.
3 – نقش متممی: نقش متممی آن است که کلمه به وسیله بعضی از حرفها، که به آنها حرف اضافه می گویند، به فعل مربوط می شود و توضیحی درباره فعل می دهد و معنی آن را کامل می کند.
مانند: سپیده به خانه آمد.
4 – نقش قیدی: بعضی از کلمه ها در جمله نقش قیدی می گیرند.
مانند شب در جمله: سپیده شب به خانه ما آمد .
5 – نقش وصفی ( صفتی ): وقتی کلمه در جمله مثل صفت به کار رود می گوئیم که این کلمه نقش وصفی دارد . مانند : من دلی سنگتر از دل او ندیده ام .
در این جمله « سنگ » اسم است . اما در معنی ( سخت بودن ) که صفت است به کار رفته است.
6 - نقش مضاف الیهی ( اضافه ): در نقش مضاف الیهی، اسم مضاف الیه واقع می شود و اسم دیگری که مضاف است به او نسبت داده می شود.
مانند: مداد سپیده را گرفتم.
در اینجا مداد به سپیده نسبت داده شده است و سپیده مضاف الیه است. مداد مضاف است.
به آخر مضاف کسره ای که جز حروف اضافه است افزوده می شود.
7 – نقش بدلی: وقتی اسم همراه اسم دیگر بیاید تا یکی از خصوصیات آن را بیان کند می گوئیم که اسم نقش بدلی دارد . میان بدل و اسم کسره نمی آید.
مانند : ستارخان سردارملی در تهران درگذشت.
در این جمله « سردارملی» بدل از « ستارخان » است و لقب ستار خان را بیان می کند.
8 – نقش مسندی: نقش مسندی وقتی است که لکمه مسند واقع شود. یعنی به وسیله فعل ربطی به اسمی که نهاد واقع شده، نسبت داده شود.
مانند: غذا گرم است.
در اینجا « گرم » به وسیله فعل « است »غذا نسبت داده شده است . در این جمله « گرم » مسند است.
9 – نقش تمیزی: وقتی کلمه در جمله چنان واقع می شود که ابهام جمله را برطرف می کند ، می گوئیم این کلمه در جمله نقش تمیزی دارد.
مانند : پایتخت ایران را تهران می نامند.
در این جمله « تهران » نقش تمیزی دارد.
10 – نقش منادائی ( ندائی ): وقتی کلمه در جمله منادا واقع می شود می گوئیم این کلمه نقش منادائی دارد . ما کلمه منادائی را با با علامتی یا تغییر آهنگ صدائی می گوئیم .
مانند : ای دوست ! بیا تا غم فردا نخوریم .
*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر