صرف فعل باخماق: نگاه کردن
باخیرام: نگاه می کنم
باخیرسان: نگاه می کنی
باخیر: نگاه می کند
باخیریق: نگاه می کنیم
باخیرسیز: ( باخیرسینیز ) نگاه می کنید
باخیرلار: نگاه می کنند
*
فعل ماضی مطلق: این فعل در زمان گذشته به شکل ساده انجام گرفته است.
من باخدیم: نگاه کردم
سَن باخدین: نگاه کردی
او باخدی: نگاه کرد
بیز باخدیق: نگاه کردیم
سیز باخدیز: نگاه کردید
اونلار باخدیلار: نگاه کردند
*
فعل ماضی استمراری: فعلی است که بر وقوع کار در گذشته به طور استمرار و مداومدلالت می کند.
من باخیردیم: من داشتم نگاه می کردم
سَن باخیردین: داشتی نگاه می کردی
او باخیردی: او داشت نگاه می کرد
بیز باخیردیق: ما داشتیم نگاه می کردیم
سیز باخیردیز: شما داشتید نگاه می کردید
اونلار باخیردیلار: آنها داشتند نگاه می کردند
*
فعل ماضی نقلی: فعلی است که در گذشته اتفاق افتاده و ممکن است جنبۀ نقلی و ادامه ای داششته باشد.
من باخمیشام: من نگاه کرده ام
سن باخیبسان: تو نگاه کرده ای
او باخیب: او نگاه کرده است
بیز باخمیشیق: ما نگاه کرده ایم
سیز باخیبسیز: شما نگاه کرده اید
اونلار باخیبلار: آنها نگاه کرده اند
*
فعل ماضی نقلی مستمر: باخاردیم
من باخاردیم: من نگاه می کرده ام
سَن باخاردین: تو نگاه می کرده ای
او باخاردی: او نگاه می کرده است
بیز باخاردیق: ما نگاه می کرده ایم
سیز باخاردیز: شما نگاه می کرده اید
اونلار باخاردیلار: آنها نگاه می کرده اند|
*
فعل ماضی بعید: فعلی است که در زمان گذشتۀ دور انجام گرفته است.
باخمیشدیم: نگاه کرده بودم
باخمیشدین: نگاه کرده بودی
باخمیشدی: نگاه کرده بود
باخمیشدیق: نگاه کرده بودیم
باخمیشدیز: نگاه کرده بودید
باخمیشدیلار: نگاه کرده بودند
*
فعل ماضی ابعد: فعلی است که در زمان بسیار دورو قبل از فعل ماضی بعید انجام گرفته است.
باخمیش ایدیم: من نگاه کرده بوده ام
باخمیش ایدین: نگاه کرده بوده ای
باخمیش ایدی: نگاه کرده بود
باخمیش ایدیق: نگاه کرده بوده ایم
باخمیش ایدیز: نگاه کرده بوده اید
باخمیش ایدیلار: نگاه کرده بوده اند
*
فعل ماضی التزامی: فعلی است که همراه با شک و تردید انجام گرفته باشد.
باخمیش اولسام: نگاه کرده باشم
باخمیش اولسان: نگاه کرده باشی
باخمیش اولسا: نگاه کرده باشد
باخمیش اولساق: نگاه کرده باشیم
باخمیش اولساز: نگاه کرده باشید
باخمیش اولسالار: نگاه کرده باشند
*
فعل ماضی آینده در گذشته ( قرار بود من نگاه کنم)
باخاجاغیدیم: ( قرار بود ) نگاه کنم
باخاجاغیدین: ( قرار بود ) نگاه کنی
باخاجاغیدی: ( قرار بود ) نگاه کند
باخاجاغیدیق: ( قرار بود ) نگاه کنیم)
باخاجاغیدیز: ( قرار بود ) نگاه کنید
باخاجاغیدیلار: ( قرار بود ) نگاه کنند
*
فعل ماضی شرطی
باخسایدیم: ( اگر) نگاه می کردم
باخسایدین: ( اگر) نگاه می کردی
باخسایدی: ( اگر) نگاه می کرد
باخسایدیق: ( اگر) نگاه می کردیم
باخسایدیز: ( اگر) نگاه می کردید
باخسایدیلار: ( اگر) نگاه می کردند
*
فعل آینده
باخاجاغام: نگاه خواهم کرد
باخاجاقسان: نگاه خواهی کرد
باخاجاق: نگاه خواهد کرد
باخاجاغیق: نگاه خواهیم کرد
باخاجاقسیز: نگاه خواهید کرد
باخاجاقلار: نگاه خواهند کرد
*
منفی زمان حال
باخمیرام : نگاه نمی کنم
باخمیرسان : نگاه نمی کنی
باخمیر : نگاه نمی کند
باخمیریق : نگاه نمی کنیم
باخمیرسیز : نگاه نمی کنید
باخمیرلار : نگاه نمی کنند
*
نگاه خواهم کرد: باخاجاغام، باخاجایام ، باخاجام ، باخاجییام ، باخاجییم ، باخاگایام
نگاه کرده بودیم: باخمیشدیق، باخموشدوخ، باخمیشدیخ
آنها: اولار، اونلا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر